سلام بر عشق...






















دختر گمشده

خوش اومدين به اين وب . نظر يادتون نره ه ه ه ه ه ه ه .......

 

پاهایش از استواری و دست هایش از دعا

 اما شیطان از عشق و استواری و دعا متنفر بود
پس کیسه ی شرارتش را گشود و محکم ترین ریسمانش را به در کشید .
  ریسمان نا امیدی را دور زندگی دختر پیچید، دور قلب
 و استواری و دعاهایش نا امیدی پیله ای شد و دختر ، کرم کوچک ناتوانی
 
 خدا فرشته های امید را فرستاد تا کلاف نا امیدی را باز کنند،
  اما دختر به فرشته ها کمک نمی کرد.
 دختر پیله ی گره در گره اش را چسبیده بود و می گفت:
 نه باز نمی شود، هیچ وقت باز نمی شود
 
 شیطان می خندید ودور کلاف نا امیدی می چرخید.
  شیطان بود که می گفت: نه باز نمی شود، هیچ وقت باز نمی شود
 
 خدا پروانه ای را فرستاد تا پیامی را به دختر برساند
 پروانه بر شاخه های رنجور دختر نشست و دختر به یاد آورد
 که این پروانه نیز زمانی کرم کوچکی بود گرفتار در پیله ای.
 اما اگر کرمی می تواند از پیله اش به در آید ، پس انسان نیز می تواند
 خدا گفت : نخستین گره را تو باز کن تا فرشته ها گره های دیگر را
 
 دختر نخستین گره را باز کرد .......
 و دیری نگذشت که دیگر نه گره ای بود و نه پیله ای و نه کلافی
 هنگامی که دختر از پیله ی نا امیدی به در آمد ،
 

شیطان مدت ها بود که گریخته بود

..

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:,ساعت 11:31 توسط lost-girl (ملیسا)|



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت